با عجله خودم رو به ایستگاه اتوبوس رسوندم. خیلی دیر شده بود. اتوبوس تازه رسیده بود و تا سقفش پر بود. از پشت که نگاه می کردی چند تا دست و پا از در و پنجره زده بود بیرون. باید هر طور بود سوار می شدم. در حالی که با فشار از پله ها بالا می رفتم و خودمو جا می کردم صدایی رو شنیدم که گفت: خانم!.. فکر کردم حتما می خواد بگه برو جلو تر. تو دلم گفتم: مگه کوری. جا نیست که. واقعا که بعضی آدما چقدر خود خواه ان. با بی حوصله گی گفتم جلو جا نیست. در حالی که محکم هل ام می داد جلو، تقریبا جیغ زد: هی خانم پاتو بردار. پامو له کردی!
سلام ~~~
مثل اینکه مشکل همگانیه ! منم دیروز به پاس قدردانی از قالیباف گفتم از این (بی ار تی) استفاده کنم! اولش که رفتم جلو دیدم برعکسه! جلو زنونه شده عقب مردونه! ولی انقدر مردونه شلوغ بود که دنبال چند تا ااز دبگر سیبیل داران برگشتیم همون جلو *ـ*